کدام شادی عمیقی غم از دست دادنت را از من دور خواهد کرد؟
حموم جای فکر کردن واسه آدمای کوچیکیه که رویاهای بزرگ دارن.
دقیقا اون لحظه ای که زیر دوش ایستادی و چشمات رو بستی و آب شرشر میریزه رو سر و کله ت رویاهات یادت میاد.
امروز واسه خودم داستان ساختم. قصه ی زندگی من وقتی سی و پنج ساله م و نوازنده ویالونم و دکترای فیزیک پزشکی گرفتم...
دارن باهام مصاحبه میکنن و بیوگرافیم رو میپرسن و من بعدا در حالی که مجله ی مصاحبه کننده دستمه و نشستم تو بالکن و گیسو به باد دادم و چای هم در اطرافمون موجوده دارم مصاحبه رو میخونم.
اولش نوشتن که بانو شاه بلوط در فلان روز فلان سال در تهران متولد شد. بعد از گذراندن دهه ی اول زندگی خود به علت شغل پدر به اردبیل مهاجرت کردند.
در سن 23 سالگی مدرک کارشناسی خود را در رشته فلان از دانشگاه فلان اخذ نموده و کارشناسی ارشد خودرا در رشته ی فیزیک پزشکی را در دانشگاه تهران سپری کرده و مدرک دکترای فلان را از دانشگاه فلان........
از بیست سالگی شروع به نواختن ویالون کرده و .............................
اولین قطعه ی نواخته شده را در کنسرت فلان به برادرش محمد که در سن 14 سالگی فوت کرده تقدیم میکند و می گوید: به یاد نیمه ی دیگرم که دیگر در میانمان نیست.........................................
+متنفرم از وقتی که کلی فکر هست ولی توان نوشتن نیست. لطفا چیزی اختراع کنین که فکر ما رو تبدیل به نوشته کنه.