نا آرومم و پریشون. انگار که خودمو گم کردم؛ چیزی شدم که نیستم. جوریم که نمیخوام باشم. انگار اصلا خودم نیستم. این آرامش رو کجا باید دنبالش باشم؟ کجارو اشتباه میرم؟ کدوم مسیرو باید برم؟ سخته. نمیدونم چی میخوام، چیکار میخوام بکنم، دوس دارم کجا باشم. هیچی نمیدونم سرم پر از سوال بی جوابه. دلم میخواد تنها باشم اینو خوب میدونم، این تقریبا احساسی که همیشه وجود داشته، حس های دیگه اومدن و رفتن ولی این همیشه بوده. هنوزم هست. زندگیامون همه ش اجبار برقراری ارتباط با دیگرانه.



+اما اگر دریا نخواهد رود خود را!