کاش زمان جنگ جهانی دوم بود. من یک دختر یهودی بودم که از ترس نازی ها به هیچ کس نمیتوانستم اعتماد کنم، دوستی نداشتم یا دوستانم را از یاد برده بودم و تنها آدم زندگی ام تو بودی. از هیچکس هیچ توقعی نداشتم به جز تو. بابت کار کسی ناراحت یا خوشحال نمیشدم. تنها میماندم با تو. اینگونه شاید خیلی چیزها نداشتم و‌ زندگی از حالت معمول خود خارج می‌شد ولی مطمئنم که آرام بودم.